ناگفته هایی با تأخیر

Day 1,021, 10:34 Published in Iran Iran by Deleted ACC Hosseini

سلام.
قصد نداشتم مقاله بزنم، ولی یک سری مسایل رو باید توضیح بدم در مورد مسایلی که در جبهه اصلاحات و در مورد شخص من پیش اومده.

حدوداً یک ماه و چند هفته پیش من با شایان صحبتی داشتیم در مورد اینکه من برای ریاست جمهوری اعلام نامزدی بکنم توی رسانه ها و به هم وطنان عزیز ایده آل هایی رو نشون بدم و نشونشون بدم که همه چیز می تونه خیلی بهتر از چیزی که دارن و بهترین حالتی که دنبالش هستن می تونه باشه، مقالاتی رو آماده کردم صحبت هایی کردم.
در این بین شایعاتی بین بچّه ها پخش شد به این مضمون که من این دوره نامزد ریاست جمهوری هستم و بعد از صحبت ها و سنجش جوی که بود به این نتیجه رسیدیم که شاید این دوره بهترین حالت برای این هست که من واقعاً برای ریاست جمهوری اقدام کنم و برنامه ها و ایده آل هایی که مد نظر داشتم رو با کمک دوستان و بچّه های فعالی که هستن جامه عمل بپوشونیم.

خوب ماجرا ها پیش رفت، من رسماً اعلام نامزدی کردم و مقالاتی رو چاپ کردم و حمایت بچّه های فعال رو جذب کردم (خیلی هاشون به من لطف داشتن) تا روز جلسه ی شورای اصلاحات رسید، جلسه ای که بعد از صحبت هایی که شد در شرایطی برابر بین من و لایا، من سعی کردم نظر بچّه ها رو جلب کنم که در انتخابات از من حمایت بشه، ولی صحبت هایی که توی جلسه شد و جوی که بود طوری بود که بچّه ها به این موضوع گرایش داشتن که لایا برای ریاست جمهوری نامزد بشه بعد از صحبت هایی به این نتیجه رسیدیم که لایا گزینه ی خیلی بهتری نسبت به من برای ریاست جمهوری هست در این دوره و پیشنهاد هم شد که دور بعد من برای ریاست جمهوری اقدام کنم. اینجا بود که من به نفع لایا کنار رفتم و بعد به خاطر روز گرامی قدس اینترنت دچار مشکل شد و به خاطر درگیری های کاری و خانوادگی و بیماری، خودم هم درگیر شدم. و نه تونستم مقاله ای بنویسم و نه کامنتی بنویسم و نه اصلاً به اینترنت اتصال سالمی داشتم، فقط با دو سه نفر از بچّه ها آخر شب یا اوّل صبح در تماس بودم.

بذارید کمی واضح تر بگم، من با شایان در مورد این موضوع صحبت کرده بودم که من بعد از نشون دادن ایده آل ها به بچّه ها می کشم کنار و یکی شدن اوّل و آخر ماجرا با چیزی که با شایان در موردش صحبت کرده بودیم باعث شد فکر کنه که کل ماجرا ها طبق برنامه ریزی سابق من پیش رفته و این در صورتی بود که اصلاً به این صورت نشد و وسط ماجرا خیلی چیز ها عوض شد مثل این موضوع که من واقعاً کابینه چیدم، با بچّه ها برنامه و طرح تبلیغات انتخاباتی نوشتم و خیلی کارهای دیگه... در هر صورت در مورد همه چیز از شایان، هاسمیک، سینا58، امین خان، النور و بقیه بچّه ها عذر می خوام

بعد از این مدت صحبت هایی با سینا، شایان، امین خان، هاسمیک، محمد رضا و چند نفر دیگه از بچّه ها داشتم و هم در جریان رویداد های بازی قرار گرفتم و هم اینکه فهمیدم چه انتظاراتی از من بوده که اعمال نکرده بودم.

در هر صورت این چند موضوع رو صراحتاً اینجا می گم:

1) شایان هیچ دخالتی در کناره گیری من از انتخابات نداشت و توی جلسه ی اصلاحات هم هیچ نقشی در هدایت افکار حاضر نداشت.
2) کناره گیری من از انتخابات هیچ اجباری پشتش نبوده و تمام اتهاماتی که به لایا، شایان و بقیه اعضای حاضر در اون جلسه زده می شه بی پایه و اساس هست.

اکانت من توی ایریپابلیک داره آخرین نفس هاش رو می کشه، دوستان خوب و خیلی خوبی توی بازی پیدا کردم، از خیلی ها خیلی چیز های یاد گرفتم، خاطرات خوب و بد، تلاش های هم پا و مخالف زیادی داشتیم. از همتون به خاطر همه چیز ممنونم و بابت سوء تفاهمات و درگیری ها ازتون طلب پوزش می کنم.

حرف های زیاد دیگه ای هم بوده و هست که می تونم بگم و شاید بهتر باشه که بگم ولی این حرف سید مو رو هیچ وقت یادم نمی ره که مشکل خونوادگی رو توی کوچه جار نمی زنن.

موفق و سربلند باشید
رهام.