نجات سرباز سبحان قسمت پنجم
![Iran](http://www.erepublik.net/images/flags_png/S/Iran.png)
Marshal Toto
سلام
ادامه داستان حقیقی ولی تلخمو می گم
خلاصه جمشید شاه اسیر شده بود منم پام قطع شده بود اومدیم بیرون تو شهر با یک پا
داشتم عصا می زدم اومدم تو شهر یک لحظه فکر کردم استانبوله
فریبرز کنارم رد شد خیال کردم مهنده :دی قاتی کرده بودم موجی هم شده بودم
سپیده ( اکانت نابغه ) رو دیدم فکر کردم ثمره خلاصه پاک قاطی بودم
همه هم جالبه ترکی حرف می زدن
ای بابا این کیه ؟mehran.s
مثل ترکاست ایرانیه اوهههههه چمیدونم
قاطی کردما
مردم جرات نمی کردن بلند اسم امام رو بیارن من هم یک مشت اهن رو دستم باد کرده بود نمی دونستم کجا بفروشم هر جا میرفتم می گفتن 0.24 عصبی شدم رفتم وزارت اقتصاد
امین رحمانی اونجا بود :دی
گفتم این چه وضع بازاره نمی دونم چش بود خمنار بود جواب داد : خررررررررر پفففففف
گفتم ای بابا پاشو همه قیمت ها داغون شده بونسمون صفره باید قیمت بیشتر شده باشه کمتر هم شده
جواب داد : خررررررررر پفففففففف
گفتم بی خیال ایرانی نمونده که اقتصادی مونده باشه اومدم دیدم قیمتا کشیداه بالا فهمیدم ادمین بوت کرده :دی
خلاصه مطلب جالب اینه که وقتی اومدم بیرون دیدم یکی لباس سربازی ایرانی تنشه گفتم چه جراتی داره
S433d
بود :دی
ازش پرسیدم گفت می خوام برم خدمت :دی گفتم اها :دی :دی :دی
رسیدم سره میدون نقش جهان دیدم تیتر مقاله همه زدن ایول بلغاریا رفتم تو لیکش دیدم بلغاریا عجب بیلاخی بهمون زده :دی دلمون خوش شده بودا ااا :دی
اومدم پیشه دکه روزنامه فروشی دیدم جای داوینچی یکی دیگست دقت کردم دیدم هیولاست :دی
گفتم تو هم روزنامه فروش شدی گفت تو چی می گی چلاغ :دی
راستی عکس جدیدم
ناراحت شدم زدم زیر گریه اومدم اینورتر حوصلم سر رفته بود رفتم خونه دیدم حجاریانم کلید قفلو عوض کرده بی خیاله بی خیال شدم
رفتم خونه قبلی خودم خونه خرابه ای بود جنگی در کار نبود هیچ حرکتی در کار نبود هر چند مدتی بچه ها یک حرکتی می کردن سخت می باختن
منم که سخنگو بودم اون دوران قبلی هم مسئول ارتش های خصوصی بودم ولی هیچ وقت تره هم به حرف ما خورد نکردن پاشم خوردن
خلاصه اومدم کاندید شدم تو حزب جمهوری خواه رقیبی هم نداشتم دوباره پی پی شدم گفتم اینبار دیگه ماله خودمه سی پی :دی
اقا بی خیال جزیااتو بیشتر نمی گم
بچه ها بودن خیلی ها هم در رفته بودن یکی صرب یکی اسلونی یک . . .1
ترکها به ما نفوز کرده بودن
یک عده ای هم که الان اسشونو نمیارم یک ماه پیش قلدری میکردن و تو شات ها فوحش کاری الان غیب شده بودن
خلاصه مردم هنوز نفهمیده بودن کی حقه کی حق نیست واقعا نفهمیده بودن
منم نا امید از روزگاران
با یک پا قدم می زدم
ایکس کارتر رو دیدم گفت اوووووه هنوز شهید نشدی تو که دو ماه بیشتره داستان می نویسی گفتیم ایشالله مردی :دی
گفتم بابا تو هم ؟
هر کی مارو می بینه همینو می گه خیالتون راحت تا ازاد نشدن ترکیه این داستان ادامه داره و منم خیلی جون سختم
فعلا یک پام رفته ولی هنوز با یک پا قدم می زنم
اهممممممم
همچنان ادامه دارد
راستی جوابیه دولت ایران در هر سه ساله اخییر : خرررررررر پففففففف خرررررررر پفففففففف
:دی
شوخی کردم
با یک پا هنوز چقدر روحیه دارم :دی
Comments
امام اوله ولاغییر
حوصله نداشتم بخونم ولی وت رو دادم
😃
V & s
😃
خرررررررررررررپفففففففففففففففف
v
ای بابا اینبار که اتفاق خاصی نیافتاد همه چی فقط
با خرررررررر پففففففف خرررررررر پفففففففف تموم شد
جنگی چیزی تو راه نیست؟
@megahack
می خواستم نشون بدم بچه ها همه در حاله خرررپفففففف هستن
واقعا جنگ مهمی نداشتیم
اتفاقات عادیمو نوشتم خاطرست دیگه :دی
ایشالله در قسمت بعدی داستان ، کمر به پایینت قطع میشه و کمر به بالات باقی می مونه و به این ترتیب نماد مادیاتت رو از دست میدی و به معنویات رو میاری
در ضمن اول
"بسوزید که امام همواره اوله حتی اگر مردم جرات نمی کنند بلند اسم امام رو بیارن"
vote
1- از این هر چیت خوشم بیاد از این حرفت خوشم نیومد که بچه ها در حال خررررررررررررپپفففففففف کردنن ! من و چند تا تازه کار دیگه مث خر با تنک 60 کیلو زدیم ، درضمن بچه های کابینه هیچ کدوم خواب نیستن ، مثل اینکه جدیدا مقاله هارو نمیخونی ..... چلاغ ! :دی
در ضمن تو قسمت بدی شهید نشی ، به امام میگم واسه سرت فتفا بده که هرکی اینو بکشه جانشین منه :دی
@Jangjoo4
شوخی بود ولی خداییش اقتصادی الان نداریم :دی
منم گفتم 3 ساله که خررررپففففففففف هستیم :دی
بابا قرار نیست شهید بشم چرا هی می گید شهید شو اسم داستان نجات سرباز سبحانه عجباااااااااااا
:دی
Vote
🙂
سبحان جان سری بعد یا با زبون خوش شهید میشی یا خودم میام شهیدت میکنم [:دی] انتخابش با خودت.
[:چشمک]
خووررر پوف رو خوب اومدی
من کی به تو اینجوری گفتم؟
کی به کسی بی احترامی کردم عزیزم؟
اسمش رو هم عوض میکنی میزاری شهادت سرباز سبحان. حالا دیگه خود دانی. [:دی]
@kiavashmaz
:دی
@hayuola
گفتی یادت نمیاد یا من موجی شدم چرت شنیدم :دی
بی احترامی نبود حقیقت بوده :دی
سبحان میخندی؟ باید شهید بشی، من این حرفا حالیم نیست.
من زدم تو كار دونر كباب
روزنامه فروشي اينجا سود نداره
سبحان بشين درست رو بخون
اين جم كلاسيك منحرف و منهدمت ميكنه :دي
راست می گه داوینچی
بشین درستو بخون که اگه معدلت کم شه کامپیوترتم جمع میشه :دی
اینقدرم تو خیال سر نکن بیا بیرون :دی
v
سبحان بمیر دیگه
🙁(
:🙁(
@master generals
باز زیادی حرف زدی ؟
اندازه خودت حرف بزن خندمونم نیار
کاری که سره خودت در میارن به دیگران لقب نده :دی
راستی یادم رفت بالا بنویسم اشغال نریزید
Went to taleghani
From Borazjan
Born on March 17, 1996
http://www.facebook.com/profile.php?id=100002282378764
تو شهر ما برای 15 16 ساله ها از این شرط ها می ذارند
والا نمی دونم تو دهات شما برا چه رینج سنی از این شرط ها می ذارند. :دی
خندمونم فعل جدیدتونه؟ :دی
اشغال رو متاسفانه یه سری ها تو مدیای ایران می ریزند ماها لطف می کنیم تمیزش می کنیم
چشمک
راستي سبحان ميخواي آخر اين سريال عشق ممنوع رو بگم؟:دي
یکی این سبحانو شهید کنه 😃
این اعتماد به نفست باز منو کشت:دی
باو از کجا میدونی نجات پیدا میکنی یا اصلا برای نجات تو کسی رو میفرستن؟؟؟
غمت نباشه، پای دومتم که رفت از پای سوم استفاده کن!!:دی