:|ببخش دیگه ممیمون
2ali2
امروز عصر کیک پختم که بعد از افطار بخوریم دور هم ، درست کردم تزئین کردم و گذاشتمش تو فر ، حواسم نبود که زیر پام آب ریخته ، لیز خوردم رو کاشی ! تعادلم رو حفظ کردم خواستم بدون لیز خوردن پاشم که باز پخش زمین شدم ! گلخونه مون جوریه که زیرش شیشه ست ، انقدر کات دار خوردم زمین که افتادم رو شیشه و هر آن امکان داشت برم طبقه پایین دالی کنم و برگردم ! حالا عکس العمل خانواده این بود ؛
بابام : آخر زدی شکستی این شیشه رو ؟!
داداشم : کیک چی شد ؟! سالمه یا اونم ریخت ؟!
مامانم : زنده موندی یا نه ؟! 😐
ینی اینقدری که من تو این لحظه پوکر فیس بودم تو هیچ لحظه ای از عمرم نبودم ! بار هفتم بود که تو سالِ جدید رو پای چپم میخوردم زمین ، پودر شد پام 😐
کلی خلاقیت به خرج دادم عوضِ وانیل و شکلات ، از شکلات و قهوه بهره جستم 😁
روش عسل دادم حتی ! ولی یکم سوخت ! میفهمی لامصب ؟! سوخت -____-
داشتم میرفتم تو اتاقم ، داداشم پا داد دم پام ، برگشتم گفتم : مگه مریضی روانی ؟!
گفت : مریض خودتی بی ادب ! مگه من رفیقتم که بهم میگی روانی ؟!
گفتم : حالا مگه من رفیق توئَم که بهم میگی آشغال کله ؟!
گفت : من ازت بزرگترم ، آدم باش !
گفتم : رفتارت که اینو نشون نمیده !
گفت : برو نبینمت ..
به حالتِ بغض کرده رفتم تو اتاقم ، درو هم بستم ! یه ربع ساعت بعد اومد در زد گفت : میشه بیام تو ؟!
گفتم : خودت میگی برم که نبینی منو ، اون وقت خودت اومدی میخوای بیای تو ؟!
گفت : غلط کردم اصلا ً ..!
گفتم : معلومه که غلط کردی !
گفت : میزنمت گودزیلا ااااا !
گفتم : خجالت نکش ، بیا بزن !
بعد دیگه ول کرد رفت ، از صدای در فهمیدم که رفت ! بعد که برگشت بدونِ در زدن مثل چی اومد تو و گفت : یا همین الان آشتی میکنی یا خیلی خری !
آشتی کردم ، بعدش یه جعبه گل بهم داد ^.^ گفت میخواستم اول آشتی کنی بعد بهت بدم ! اگه آشتی نمیکردی دلم میسوخت !
چقد دوسشون دارم گلامو *_____*
Comments
ب ز
داداش خیلی خوبی داری
این نعمت نصیب ما نشده
...
ر
v
v
دمت گرم بازم بنویس
آ فنر
آ فنر
V
داداش من این همه کتکم میزنه تا آشتی کنم!
cm
VoTe
VoTe
V
man ehsas mikonam dastaan az zaboone ye dokhtar bood 😐
nakhondam ...