علم سياست و حكومت قسمت اول
poya97
با سلام خدمت دوستان به دليل زيادي مطلب مجبور شدم به دو قسمت تقسيمش كن،
علم سیاست
علم سیاست مدرن بخشی از علوم اجتماعی است که با مطالعهٔ دولت، حکومت و سیاست در ارتباط است. ارسطو این علم را به عنوان مطالعهٔ حکومت تعریف میکند.[۱] این علم بسیار زیاد با سیاست در عرصهٔ نظر و در میدان عمل، تحلیل نظامهای سیاسی و رفتارهای سیاسی سر و کار دارد. اندیشمندان سیاسی خود را درگیر در شناسایی ارتباطات اساسی میان شرایط و تحولات سیاسی میبینند و از طریق این کار سعی در ساختن اصولی اساسی برای منظم کردن علم سیاست و پیش بینی کارهای سیاسی در جای جای دنیا دارند.[۲] علم سیاست با رشتههای دیگر هم تداخل دارد؛ منجمله، اقتصاد، حقوق، روانشناسی، تاریخ، مردم شناسی، حقوق اداری، سیاست عمومی، سیاست ملی، ارتباطات بینالملل، سیاست تطبیقی، جامعهشناسی، موسسات سیاسی و نظریههای سیاسی. گرچه قرن نوزدهم را زمان تدوین تمام شاخههای علوم اجتماعی میدانند، اما علم سیاست ریشههایی در دوران باستان دارد؛ در واقع، این علم تقریباً ۲۵۰۰ سال پیش توسط کارهای افلاطون و ارسطو سازمان یافت.[۳]
علم سیاست معمولاً خود به چند زیر شاخه و گرایش متمایز تقسیم میشود که در مجموع این علم را تشکیل میدهند:
فلسفه سیاست
سیاست تطبیقی
جامعهشناسی سیاسی
سیاستگذاری عمومی
مطالعات منطقهای
روابط بینالملل
تاریخ تحولات سیاسی
فلسفهٔ سیاست، منطق موجود برای یک دولت مطلوب، قوانین مناسب و ویژگیهای متمایز هر کدام است. سیاست تطبیقی، علم مقایسه و تعلیم گونههای متفاوت قانون اساسی، بازیگران عرصهٔ سیاست، قانون گذاران و دیگر زمینههای مرتبط است و همهٔ اینها از نقطه نظر درون هر کشور مطالعه میشوند. روابط بینالملل با روابط میان دولت-ملتها و شرکتها و نهادهای فرا دولتی و چند ملیتی سر و کار دارد.
علم سیاست از منظر روش شناختی شاخهای از روشهای پژوهشی اجتماعی است. رویکردهایی که در این علم وجود دارند شامل؛ پوزیتویسم، تفسیر گرایی، نظریهٔ انتخاب منطقی، رفتار گرایی، ساختار گرایی، پسا ساختار گرایی، رئالیسم یا واقع گرایی، نهاد گرایی و پلورالیسم یا کثرت گرایی است. علم سیاست به عنوان یکی از شاخههای علوم اجتماعی، از روشها و تکنیکهایی استفاده میکند که شامل دو دسته هستند؛ منابع دست اول، همچون اسناد تاریخی و مدارک رسمی، و منابع دست دوم، همچون مقالات علمی نشریات، تحقیقات منطقهای، تحلیلهای آماری، مطالعات موردی، پژوهشهای تجربی و مدل سازی.
علم سیاست به عنوان یک رشته، احتمالن در کل بسیار شبیه علوم اجتماعی است و در دانشگاه خط فاصل میان علوم تجربی و علوم انسانی است.[۴] بنابر این در بعضی از کالجهای امریکایی که فضای مجزایی برای مدرسه یا کالج هنر و علم اختصاص داده نشده است، علم سیاست ممکن است در ساختمان مجزایی به عنوان بخشی از مدرسهٔ علوم انسانی قرار گرفته باشد.[۵] در حالی که فلسفهٔ سیاسی کلاسیک در درجهٔ اول با افکار یونانی و روشنگری تعریف میشود، اندیشمندان علم سیاست با دغدغهٔ بسیاری برای مدرنیت و مفهوم معاصر دولت ملت شناخته میشوند، که البته این دغدغه با مطالعهٔ افکار و نظریات کلاسیک نیز همراه است.
خب حالا به حكومت يا نحوي اداره كشور مي پردازيم
حکومت
حکومت نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره میشوند.[۱] حکومت ابزاری است که به وسیله آن سیاستهای دولت مورد اعمال واقع میشوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبردهای پیش روی کشور است. نوع حکومت و شکلی که کشور با آن اداره میشود، به نظامهای سیاسی مختلف و نهادها و ابزارهایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار میگیرد. این نهاد معمولاً از سه بخش یا قوه تشکیل میشود: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه.
تمام کشورها با حکومتهایی که از پی هم میآیند، اداره میشوند.[۲] هر حکومتی که جایگزین حکومت دیگر میشود متشکل از بدنهای از افراد است که تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرده و بر اجرای آنها نظارت دارند. کارکرد ایشان این است که قوانین را ایجاد کرده و آنها را عملی سازند و در مواقع اختلافات و درگیریها میان طرفین دعوا داوری کنند. در بعضی از جوامع، این حکومتها به گونهای ابدی یا موروثی کنترل امور را در دست دارند. در دیگر جوامع، مانند دموکراسیها، نقشهای سیاسی در جای خود باقی میمانند اما جا به جایی در میان افرادی است که در این نقشها و موقعیتها قرار میگیرند.[۳]
حکومت به هر شکلی که وجود داشته باشد بر تمام فعالیتهای شهروندان به طرق بسیار مهمی تاثیر گذار است. به همین دلیل، دانشمندان علم سیاست عموماً بحث میکنند که حکومت نباید به تنهایی مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه این مطالعه باید به همراه مطالعه انسان شناسی، اقتصاد، تاریخ، فلسفه، علم و جامعه شناسی باشد.
معني و مفهوم كلي حكومت
واژه حکومت از ریشه عربی حکم میآید که به معنی قضاوت کردن و دستور دادن و داوری کردن و همینطور جلوگیری کردن و دهنه زدن به اسب است. این واژه با واژه حکمت به معنی دانایی نیز همریشه است.[۴]
حکومت در زبان انگلیسی Government نامیده میشود. این واژه ریشه در سالیان دور دارد و در انگلستان قرون وسطی، فرانسه باستان و یونان باستان رواج داشته است. ریشه این ,hCi به کلمه یونانی آن باز میگردد و از انشقاق چند کلمه مجزا تشکیل شده است.[۵] در بریتانیا (و بسیاری از دیگر کشورهای جهان که از نظام سیاسی این کشور تاثیر پذیرفتهاند)، این واژه به شاخه اجرایی و قوه مجریه دولت نیز به طور خاص اطلاق میشود،[۶] این مفهوم بریتانیایی از Government معادل اما مفهوم آمریکایی Administration است که در امریکا به قوه مجریه آن اشاره دارد. در امریکا واژه Government به نظامی گسترده تر نظر دارد که تحت آن کشور مورد سازماندهی و اداره قرار میگیرد.[۷]
طبقه بندي حكومت
در علم سیاست، مدتها هدف اندیشمندان این بوده است که بتوانند سیاست را طبقه بندی و تیپ شناسی کنند، چرا که این دسته بندی نظامهای سیاسی تاکنون به گونهای واضح و صریح صورت نگرفته است.[۸] این امر به ویژه در رشتههای سیاست تطبیقی و روابط بینالملل در علم سیاست اهمیت بسیار مییابد.
در بدایت امر، معرفی نوعی از حکومت به نظر آسان میرسد، چرا که تمام انواع حکومتها شکلهایی رسمی دارند. ایالات متحده یک جمهوری فدرال است، در حالی که اتحاد جماهیر شوروی سابق یک جمهوری سوسیالیستی بود. با این وجود تعریف و معرفی کردن نظامهای سیاسی با بررسی یک نمونه آنها نمیتواند علمی تلقی شود و آن گونه که کوپستین و لیچباخ بحث میکنند این تعاریف میتوانند غلط انداز باشند.[۹] برای مثال، انتخاباتها یک شاخصه اصلی در تعریف دموکراسیها هستند، اما در عمل انتخاباتهایی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق برگزار میشدند آزادانه و منصفانه نبودند و در یک حکومت تک حزبی انجام مییافتند. بنابر این طبق بسیاری از طبقه بندیهای علم سیاست نمیتوان آن نظام را دموکراتیک در نظر گرفت.
پیچیدگی دیگر، این است که تعداد بسیاری از نظامهای سیاسی از جنبشهای اجتماعی-اقتصادی نشات گرفتهاند و وقتی این جنبشها به قدرت رسیدهاند و حکومت را در دست گرفتهاند، احزاب مشارکت جسته در آن جنبشها، خود را با توجه به نام آن جنبش نام گذاری کردهاند؛ و بسیاری از اینها شاید از نظر ایدئولوژی سیاسی نظراتی یکسان یا مشابه داشته باشند. تجربهای که این جنبشها بعد از رسیدن به قدرت از خود به جای گذاشتهاند و اصرار شدید آنها برای تشکیل یک حکومت منحصربهفرد، میتواند باعث این شود که ایشان خودشان را گونهای خاص و جدید از حکومت در نظر بگیرند.
یک پیچیدگی مهم تر در این زمینه این است که اجماعی عمومی بر سر واژهها و نهادهای به کار گرفته در حکومتها و کشورهای متفاوت وجود ندارد و البته این به خاطر طبیعت خود سیاست در دوران مدرن است. برای مثال: معنای محافظهکاری در ایالات متحده اشتراک کمی با معنای این واژه در نقاط دیگر دنیا دارد. همان طور که ریبوفو (۲۰۱۱) نیز اشاره میکند: آنچه که امریکاییان امروزه آن را محافظهکاری مینامند در اکثر دنیا لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم نامیده میشود.[۱۰] از دهه ۱۹۵۰ محافظهکاری در ایالت متحده ارتباطی شدید و تنگاتنگ با حزب جمهوری خواه این کشور دارد. با این وجود در دوران تبعیض نژادی بسیاری از ایالتهای دموکرات جنوبی خود را محافظه کار میدانستند و نقشی کلیدی را در ائتلاف محافظه کاران که کنگره را در سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۶۳ اداره میکرد، بازی کردند.[۱۱]
تمام کشورها در دنیا توسط نظامی حکومتی اداره میشوند که حداقل دو تا (یا بیشتر) از ویژگیهای زیر را داشته باشد، برای مثال ایالات متحده یک جامعه تمام عیار سرمایه داری نیست، چرا که حکومت این کشور در واقع فراهم کننده خدمات اجتماعی برای شهروندانش نیز میباشد. به علاوه نظر یک فرد درباره نوع حکومت ممکن است با نظر دیگری درباره نوع همان حکومت متفاوت باشد، برای مثال برخی ممکن است معتقد باشند که ایالات متحده حکومت اغنیا است تا این که یک دموکراسی باشد، چرا که توسط ثروت مندان اداره میشود.[۱۲] همیشه و در هر حکومتی مواردی خاکستری است و همه چیز را نمیتوان سیاه یا سفید در نظر گرفت. حتا در کشورهایی که از همه بیشتر لیبرال دموکراسی هستند ممکن است بعضی از فعالیتهای سیاسی محدود شده باشند و حتا در ستمگرین دیکتاتوریها نیز نیاز به جلب حمایت گسترده وجود دارد، بنابراین بسیار سخت است که تمام حکومتها را در طبقههایی مضیق و محدود دسته بندی کنیم.
اشكال منطقي حكومت
فیلسوف کلاسیک یونان، افلاطون درباره پنج شکل نظامهای سیاسی بحث میکند. این پنج شکل، اشراف سالاری (آریستوکراسی)، مالک سالاری (تیموکراسی)، شایسته سالاری (اولیگارشی)، مردم سالاری (دموکراسی) و استبداد میباشند. افلاطون هر شخصی را به یکی از این نظامها وصل میکند تا بتواند منظور خود را بهتر روشن کند. برای مثال مرد ستمگر نماینده رژیم استبدادی است. این پنج رژیم به تدریج به ترتیب از بالا که آریستوکراسی است تا پایین که استبداد است روندی رو به انحطاط خواهند داشت.
در کتاب جمهوری، در جایی که افلاطون وقت بسیاری را بر سر توصیف نظریات سقراط در یک مکالمه میگذارد، در انتهای بحث به این نتیجه میرسد که در واقعیت چهار نوع رژیم سیاسی وجود دارند و سعی دارند جای یکدیگر را بگیرند: تیموکراسی، اولیگارشی، دموکراسی و استبداد (که حکومت مطلقه هم خوانده میشود)
انواع حكومت با توجه به ويژگي ها
دسته بندی بر اساس شایسته سالاری
حکومتی که بر اساس شایسته سالاری شکل گرفته است به طور سنتی به دست عدهای معدود از بهترین افراد آن جامعه اداره و سازمان دهی میشود، بدون هیچ گونه دخالتی از سوی اکثریت افراد جامعه، این گروه کوچک معمولاً خصیصههای مشترکی را با هم در اشتراک دارند. شکل مخالف و متضاد حکومت شایسته سالار، ناشایسته سالاری یا پخمه سالاری است (یا کاکیستوکراسی که در آن حکومت به دست گروهی کوچک از بدترین مردم آن جامعه اداره میشود). در ادامه به تعریف و توضیح چند مدل از حکومتهای مبتنی بر شایسته سالاری میپردازیم:
آریستوکراسی
یا اشراف سالاری، حکومتی است که به دست عدهای از شهروندان نخبه خود اداره میشود؛ در این نظام حکومتی، شخصی که به اداره کشور میپردازد خود از طبقه اشراف است. این اشرافیت هم بستگی به خاندان فرد و تولد وی در خانوادهای اشرافی دارد. یک آریستوکراسی حکومتی است از بهترین مردم. آریستوکراسی با اصالت خانوادگی تفاوت دارد. در اصالت خانوادگی فقط یک خاندان بر کشور حکومت میکنند ولی در آریستوکراسی چندین خاندان اشرافی به این کار مبادرت میورزند و هر یک از ایشان میتوانند رویکرد متفاوتی را در اداره کشور اتخاذ کند.
جینیوکراسی
یا نخبه سالاری، حکومتی است که توسط باهوش ترین و نخبه ترین افراد اداره میشود؛ در این نظام حکومتی ویژگیهایی همچون خلاقیت، نوآوری، هوش و خرد برای کسانی که میخواهند در مناصب حکومتی حضور داشته باشند ضروری است.
ذ
کراتوکراسی
یا قدرت سالاری، حکومتی است که توسط قدرتمندان اداره میشود؛ در این نظام حکومتی آنهایی که از قدرت کافی برخوردارند تا بتوانند با نیروی جسمی و فیزیکی و یا حیله گری، قدرت را در دست بگیرند و بر دیگران فائق شوند، در راس امور قرار میگیرند. این روند میتواند یادآور انتخاب طبیعی داروین نیز باشد.
مریتوکراسی
یا سزاوار سالاری، حکومتی است که توسط سزاوارترین و محق ترین افراد اداره میشود؛ در این نظام حکومتی گروههایی ایجاد میشوند که بر اساس توانایی و دانش افراد در آن زمینه و مشارکت شان در جامعه شکل گرفتهاند.
تیموکراسی
یا مالک سالاری، حکومتی است که بر اساس افتخار و شرافت اداره میشود؛ این نظام حکومتی توسط شهروندان با عزت و صاحبین املاک و داراییها اداره میشود. سقراط تیموکراسی را به عنوان نوعی از حکومت معرفی میکند که در آن افراد بر اساس میزان شرافت و افتخاری که در جامعه کسب کردهاند، انتخاب شده و در مصدر امور قرار میگیرند. این گونه از تیموکراسی در این معنا بسیار شبیه مریتوکراسی است. فئودالیسم اروپایی و امریکا پس از انقلاب نمونههایی تاریخی از این مدل هستند، شهر-حکومت اسپارتا نیز مثال واقعی دیگری برای این مدل از حکومت در نظر گرفته میشود.
تکنوکراسی
یا فن سالاری، حکومتی است که توسط افراد تحصیل کرده یا متخصصین حرفهای اداره میشود، در این نظام حکومتی اشخاصی که تخصص یا مهارتی خاص در زمینههای متفاوت علمی و فناوری دارند در مصدر امور قرار گرفته و تمام تصمیم گیریها را به دست میگیرند. در این نظام پزشکان، مهندسان، دانشمندان، متخصصین، افراد فنی که از دانش نیز برخوردار هستند، کارشناسان و افراد دارای مهارت در بدنه حکومت قرار میگیرند تا این که بخواهد آن حکومت جایی باشد برای سیاستمداران، بازرگانان و اقتصاددانان.[۱۳] در یک تکنوکراسی اشخاص تصمیم گیر بر اساس میزان دانش و مهارت شان در رشتههای مرتبط خویش، انتخاب میشوند.
پايان قسمت اول
Comments
علم سياست و حكومت قسمت اول
https://www.erepublik.com/fa/article/-1344-2556750/1/20
V+E(Green)
خیلی مقاله پر بار و سنگینی
خسته نباشی
مفید واقع شد مخصوصا تو قسمت اصطلاحات
ممنون ، اصطلاحات قسمت دوم خيلي بيشتر از اينه
زادروز روزنامه رستاخیز امروز
http://www.erepublik.com/en/article/-1344-2556810/1/20
یه کمی مرتبش کن لطفا
خب دقيقا چي شو بايد مرتب كنم
این کد رو بالا و پایین متنت بذار راست نویس میشه. البته اسپیس توش رو بردار
[ right ]
[ /right ]
وسط سطر کلمه انگلیسی بنویسی به هم میریزه
رفرنسها رو هم میخواستم بگم که گفتی مقاله بعدی میذاریشون 🙂
عالیه شاگرد قبول نمی کنی
چون خودم علوم سیاسی خوندم واقعآ واسم جذاب خوندن این مباحث زیبا
مرسی از مقاله خوبت
راهکار ترکیه در دستان ماست
https://www.erepublik.com/en/article/-1344-2556946/1/20
[removed]
اون شماره رفرنس هایی که داخل متن دادی لاقل خود رفرنس هاشم بزار پایینش
وت
ممنون
o/
داداش اين دوقسمت داره اونا تو قسمت بعدي هستش
V + E