IRan , MashHad Meeting

Day 2,133, 05:38 Published in Iran Bosnia and Herzegovina by KraljLicno
به نام او که هر چه حشر داریم از اوست

جونم در اومد تا اولا عکسا رو ردیف کردن دوم متن رو نوشتم ، سوم توی خوده میتینگ هم دهنم سرویس شد :دی



اولا تشکر میکنم از دوستای گلم سعید و ممد لوزِر کیلر که لطف کردن و لحظات جالبی رو رقم زدن و از همینجا توجه شما رو به داستان امروزمون جلب میکنم

در ضمن اشاره کنم خیلی از بخش های این داستان تخیلی هست و فقط جنبه ی فان داره
همینجا اعلام میکنم افراد زیر 17 سال و همچنین بانوان محترم این مقاله رو اصلا نخونند و فقط عکس ها رو ببینند ، گفتیم حالا یه دو دقیقه دور همی بی ادب باشیم :دی

کسی کامنت نذاره چقدر بی ادبی و از این حرفا که خیلی زشته :دی
مسئولیت خوندن مقاله با خودتونه :دی


یه شب خیلی بد داشتم ، یکی از بهترین دوستام بهم زنگ زد و گفت : یالا مجید ، کونت رو تکون بده و بیا دیدنم

منم که بسیار بسیار حشری شده بودم مملکت رو ول کردم و رفتم سراغ این آقا پســر گل

رسیدم و کلی کیس و میس و لیس رد و بدل شد و بعد احوال پرسی کردم ازش که یهو بهم گفت به فاک رفتم

کلی نگرانش شدم ببینم سرطان گرفته یا مرضِ دیگه ای بر وی فائق شده :دی

مجید : چت شده دیوث ؟ بهم بگو !! ، سعی میکنم سکته نزنم

شخص سوم الف : مجیییییییییییییییییییییید

مجید : چـــــــــــــــــــیزه مجید ، چطه ؟

تا اینو شنید یهو چشاش پر از اشک شد و ابروهاش بهم پیچید

منم که تو تعجب بودم دستم رو روی شونش گذاشتم و گفتم : یارو تو که اینقدر دل نازک نبودی؟

شخص سوم الف :مجیــــــــــــــــــــــد ، واریکوسل گرفتم 🙁

آقایون تا اینو شنیدم از شندت خنده کف زمین افتادم ، -خب خاک بر سرت دیوث ، هزار بار گفتم نکن آقا ، این کارا رو نکن با خودت زدی به فاک دادی نسل تخیلیت هم منقرض شد و ما هم دیگه عمو نمیشیم توله خرس 😐

خلاصه باهاش شب رو دکتر رفتم و تا ساعت 2 بیرون بودیم و درد دل چیزی میکردیم

زنگ زدم به سعید :

مجید : هی یِره کی میرسی اینورا ؟

سعید:داداش من ساعت 7 میرسم

مجید : اوکی پس وقتی رسیدی یه زنگ بزن من بیدار شم بیام سمتت بریم چخ چخ کنیم :دی

سعید : اوکی



صبح با صدای آهنگ معروف معرفه ی بازیکن کشتی کچ به نام سی.ام پانک

CM-Punk-Cult-Of-Personality

بیدار شدم

look in my eyes
what do u see ? 😃
Cult Of Personality
I know your dreams 😉

خلاصه به هر بد بختی بود :

سعید : بیدار شو دیگه دیوث من رسیدم
مجید : ها
سعید : هی با تو هستم ها یالا بیا اینجا
مجید : هوم
اینجوری شد که از اون یه ربع دیگه که به سعید گفتم دیرتر رسیدم

توی محوطه ی ترمینال دیدمش و همونجا صبحونه ی خیلی مفصلی :دی زدیم و سوار تاکسی شدیم که بریم : کوه سنگی

سعید : به به عجب پارک قشنگی

مجید : موهاهاهاها

سعید : چه مرگته خنده ی شیطانی میکنی ؟

مجید: آقای راننده تا نوک کوه چندتا پله هست !؟

راننده ی حشری : چیزه زیادی نیست فقط 488 تاست

مجید : خوبه هنوز یه دوتا بسته سیگار دارم

سعید : 🙁(



راننده تاکسی بعد از دیدن سعید : 😐

خلاصه رفتیم داخل پارک و داشتیم یه گشتی و دیدی میزدیم ساعت 9 صبح که دیدم سعید منو صدا میکنه

سعید : مجید مخید محید مفید مشید جمع شید خم شید :دی

مجید : ها ؟ چطه ؟


بیا ببین کی رو دارم با همین چشمای کورم میبینم

مجید :اوکی اومدم



چشتون روز بد نبینه یهو با این صحنه مواجه شدم : |

مجید : مگه این یارو تایلند نبود؟ پس وسط کوه سنگی چه غلطی می کنه ؟

سعید : نکنه دلپی قصد ترول سی پی غیرقانونی رو داره ؟

مجید : احمق اونجا واینستا ، الان متوجه حضورمون میشه

سعید : بیا در ریم :دی



اینجوری شد که 488 تا پله رو تا بالای کوه سنگی مثل اسب رفتیم بالا

حالا اینم عکسهایی که اونجا گرفتیم


Persian Punisher , am i really ? 😃

الان مثل یه بنده خدایی دارم سعی میکنم مظلوم نمایی کنم :دی


Saeed VP


دیگه کارمون تموم شد از کوه سنگی و رفتیم سمت دوست و یار قدیمی ما که خیلی هم دلمون براش تنگ شده و دوست داریم دوباره بین خودمون بیشتر ببینیمش

دقیقا درست حدس نزدید :دی

نادر شاه

left to right : Hashar , Nader , saeed vp



سعید از دیدن توپی که نادر باهاش مجارستان رو به فاک داد خیلی احساساتی شده بود و حس ریدنِ عجیبی بهش دست داده بود :دی



اینجا بود که من تصمیم گرفتم هنر عکاسی خودم رو با گرفتن این عکس غرور آفرین به جهانیان نشون بدم
اون گوسفندایی که بالا سره سعید هستن آخرین جونورهایی هستن که نادر ازشون سواری گرفت _ پ.ن : بدون معنای سیاسی :دی



دیگه برای اینکه باور کنید منم اونجا بودم با یه سری از عشایر که از تربت جام اومده بودن رئیس جمهور منتخب ملت رو ببینند دیدار کردم و گفتم به یادگار بمونه :دی



دیگه سعید هم سریع سوء استفاده کرد و پرید بغل یکی از این خوشه چینای حشری که شاید یه گندمی چیزی بهش برسه که البته با بیلاخه خوشه چین مواجه شد



دیگه تا اینجا بود خدمت نادر جان بودیم ، از همینجا درود میفرستم بر قبرش ، ایشاالله زودتر ببینمش:پی


خلاصه بعد رفتیم سراع خونه خالی گیر آوردن که خیلی سخت بود این عملات :دی
خلاصه تا شب همینجوری درگیر بودیم که ممد لوزِر کیلر به جمعمون اضافه شد:دی


فکر نکنید راننده الان رو پاهای ممده ها :دی

با اجازتون به رانندگی آقای حشر رفتیم بام مشهد ،

اولین عکس به حضور ممد لوزر کیلر :دی

left to Right ~>
Hashar Agha[PP's Friend] , Persian Punisher [Iranian President], I n f o r m e r [Iranian MoD ]


فقط حال کنید چطور پرس شدم اون وسط :دی

اینجا می تونید عکس ممد معلول معروف به ممد لوزر کیلر رو بهتر ببینید ، و اون آقای چپی هم مصدوم هستن و من دارم سعی می کنم با این حرکت دست حشریشون کنم :




اینم یه عکس از نمای پیرامون

به روزرسانی اول:

خب اینجا رفته بودیم خونه ی دوستم علی که توی عکس های قبلی بودش ،
الان اینجا نشون دادم که با همین امکانات کم چطور میشه سی پی موفق بود و در کنارش با همین امکانات کم چطور میشه مهره ی شطرنج تهیه کرد



در اینجا زیباترین خنده ی سال به انتخاب منتقدین رو بر لبهای ممد لوزر کیلر میتونید ببینید :دی



البته این عکس مال چند لحظه بعد از اینه که رنگش رو توی مسابقه دید :پی

واقعا نمیدونم توی خونه به اون بزرگی چرا این عکس رو گرفتم و هیچ داستانی ندارم الان بگم واسش :دی


ولی ماهی مودبی بود و اون فحش معروفه ی ماهی ها رو اصلا استفاده نمیکرد کلا دهنش بسته بود :دی



به روزرسانی دوم


اینجا وقتی بود که سعید با مهارت کامل انتقام شطرنج حشری رو گرفت و با ورق های حشریه خودش منو سوووووووراخ کرد ، البته خیلی خوابم میومد و اشتباه داولی هم بی تاثیل نبود :دی



این عکسهای بعدی بدون شرح :دی


این عکس رو میذارم بعضی ها نگن مجید باد نیست ادیت کنه عکسا رو :دی


این عکس خیلی مهمه ، از این لحاظ که سعید منو مجبور کرد حتما اینم بذارم توی مقاله ولی نگفته بود میتونم سانسور کنم یا نه :پی

فکر کنم خودتون میتونید حدس بزنید چی رو دارم استتار میکنم با اون دوستِ شیطونم: دی




آپدیت یکی مونده به آخر

دیدیم میتینگ اصفهان عکس های اون غذاهای مسمومشون رو به نمایش گذشاتند ، گفتیم ماهم مقابله به مثل کنیم




رئیس جمهور در جستجوی سووووراخ :




نگاه مظلومانه ی سعید وقتی منتظر دیس دوم برنج بود




اینم یه عکس که جا مونده بود که توسط خرزوخان گرفته شده :دی

دافیه سعید واسه خودش ها
منم مطمئن باشید پام کفشه ها ، وگرنه رئیس جمهور رو چه دمپایی :لوووول



آپدیت آخر :
الوداع


SaeedVP


Left to Right : Informer , Saeed VP


Persian Punisher : Thinking about A.S to Somewhere !!








مقاله تموم شد بالاخره


عزیزهای مشهدی بهم نامه بدن همراه با شماره تماستون بتونیم میتینگ بعدی دور هم باشیم
دوستان ببخشید اگه خیلی خوب نبود ، در عین حال از هر کی که توی این مقاله موجبات خنده و شادی ما رو فراهم کرد عذر میخوام ، هدف فقط شاد شدن ملت بود ولاغیر


پیروز و سربلند باشید
با تچکر

رئیس جمهور ایران
مجید