بینش و شعور سیاسی بشیوه انگلیسی!
arash irani3
در دویست سال گذشته، بزرگترین کشور دشمن، که مرگبارترین ضربه ها را به ما
ایرانیان وارد آورده و هنوز همچنان در تلاش است تا کشورمان را تکه پاره و ما را
سرگردان و آواره جهان سازد، بدون هیچ گمانی"بریتانیا" می باشد. ولی، بگفته ی
'پوبلیوس اوویدیوس' سراینده رومی سده یکم پیش از میلاد که "یک شخص، حتی از دشمنش هم
میتواند چیزی را فراگیرد" - که ما ایرانیان نیز بایستی "بینش و شعور سیاسی" را از
بریتانیائیها فراگیریم! یک نمونه ای از آن بینش و شعور سیاسی، تندیسهای گوناگون
سیاستمدارن بریتانیایی است، که توسط احزب مخالفشان ساخته و در سراسر کشورشان بپا
شده اند!
برای نمونه، وینستون چرچیل، یک اشراف زاده انگلیسی بود که از سوی حزب محافظه کار
(متشکل از سرمایه دارن و اشراف طرفدار سلطنت) در زمان جنگ دوم جهانی به نخست وزیری
بریتانیا رسید. او نه تنها از مخالفان سرسخت حزب کارگری بشمار میرفت، بلکه از جمله
کسانی بود که باور داشت، مستعمرات بریتانیا، به هر قیمتی که شده، حتی با خونریزی و
کشتار دستجمعی، بایستی همچنان تحت تسلط بریتانیا باقی بمانند (مخالف عقاید حزب
کارگری وقت). او همچنین، کسی بود که بخاطر هوش و درایتش توانست بریتانیا را در جنگ
دوم جهانی به پیروزی برساند.
بهر روی، نخستین تندیسی که از او ساخته و روبروی درب ورودی اصلی پارلمان انگلستان
بپا شد، بدستور حزب کارگر، که حزب مخالف او بود صورت گرفت. حزب گارگر آن تندیس را
بخاطر پاسداشت خدمات چرچیل به کشورشان و میهندوستیش در زمان جنگ اعلام داشت!
از سوی دیگر، یکصد متر دورتر از تندیس چرچیل، تندیس دیگری از 'اولیور کرامول'
نزدیک درب ورودی مجلس لردها قرار دارد. کرامول، یک جمهوریخواه سده ۱۷ میلادی بود که
پس از دادگاهی کردن 'چارلز یکم' پادشاه وقت، دستور داد تا سر او با تبر قطع و پس
از اعدامش انگلستان را یک کشور جمهوری اعلام کرد. ولی در یکصد سال گذشته، شاهان و
ملکه های انگلستان برای گشایش سالیانه دو مجلس عوام و لردها، از روبروی تندیس او
میگذرند؛ آنهم تندیسی که بدستور حزب سطنت طلب خواه محافظه کار ساخته و برپا شده
است! حتی، حزب محافظه کار، در یکی از گرانترین مناطق لندن و در حوزه رای گیری خود،
یکی از خیابانها را در زمان ملکه ویکتوریا بنام کرامول ثبت کرده است! چرا؟ چون بر
این باورند که "کرامول مخالف سلطنت بود، نه مخالف کشورش"!
این تفاوت بین ما و بریتانیایی هاست - که یکدیگر را پاس میدارند، زیرا معیار سنجشی
برای پاسداشتنشان، "خدمت یک شخص به کشور و ملتش است"، نه باورهای شخصی یا عقاید و
دید سیاسی و دینی اش!
بنابرین، یک ایرانی میهنپرست/میهندوست، هم میتواند به کارهای رضاشاه، کلنل پسیان،
دکتر مصدق و غیره افتخار کند بدون آنکه سلطنت طلب یا جمهوریخواه و یا غیره باشد؛
هم میتواند نوشته های صادق هدایت را بخواند بدون آنکه قصد خودکشی داشته باشد و هم
میتواند کتاب سرمایه داری مارکس را بخواند، بدون آنکه کمونیست شود؛ هم میتواند به
آوای شجریان و ناظری گوش کند، و هم از ساخته های واگنر یا چایکوفسکی لذت برد، بدون
آنکه غربزده یا روسی زده شود؛ ما ایرانیان میتوانیم و بایستی از این بینش و شعور
سیاسی بریتانیایی ها درس بگیرم (البته نه آنکه میلجکانه با آنان همخوابه گشته و
کشورمان را دو دستی خدمتشان تقدیمشان سازیم!)
بهرحال، زمان آن فرا رسیده است که ما از این کوته اندیشیها، خشکمغزیها و جهان
ناچیز خود که به اندازه "جعبه کوچکی" بیش نیست، برون آمده و با بزرگ اندیشی به
عقاید و باورهای مخالف یکدیگر احترام گذاشته؛ و اگر کسی، هرآنچه که عقایدش ما با
در تضاد باشد، ولی گامی برای کشور و ملت ایران برداشت، او را بخاطر کارش تقدیر و
تجلیل کنیم؛ نه آنکه او را توبیخ و به چهار میخ بکشانیم، تنها بخاطر آنکه عقیده اش
با ما متفاوت و یا در تضاد است! باغبان خوب و موفق، باغبانیست که همه گلهای باغش
را به یک نسبت دوست داشته باشد و از آنها لذت برده و برای نگهداریشان، علفهای هرز
را در باغش ریشه کن سازد -- نه آنکه یک گونه گل را دوست داشته باشد و بقیه گلها را
همراه با علفهای هرز ریشه کن و نابود کند؛ کاری که ما ایرانیان انجام میدهیم، که
خادم را با خائن یکی کرده و کمر بقتلشان میبندیم!
هم میهن، . . . . مطمئن باش که اگر سطح بینش و شعور سیاسی و اجتماعی خود را بالا
نبریم، هر دهه بایستی با خشکمغزهای متعصب حزب اللهی، شاه اللهی، مصدق اللهی، رجوی
اللهی، موسوی اللهی، روحانی اللهی و این -اللهی و آن -اللهی دست و پنجه نرم کرده و
محکوم به همین روزگار سیاهی و نگونبختی که در آن بسر میبریم، خواهیم بود!
منبع : www.facebook.com/Persian.Gulf.Gulf)
Comments
اول
fuuckkkkkkkk 🙁((((((((((((((((((((((((
خيلي خوب🙂
3 sanie zoodtar gozashti 😐
اول
آب قطعه
namard 🙁
ای دون ای دون
فکر کنم فقط تو بفهمی واسه چی این رو زدم تو این دوره شلوغ مجلس و سی پی شدن
همیشه همینه
من فقط چون نظرم با یه سری فرق داشت کلی دشمن پیدا کردم :دی
آره من با جغد سر نظرياتش دشمن شدم
[removed]
[removed]
[removed]
[removed]
[removed]
Comment deleted
VvvvV
voted
من کی ام ؟
اینجا کجاست ؟
قشنگ بود
همیشه و هرجا گفتم
مشکل ما نظام آموزش و پرورش ما بود که یه سری کتاب داد به ما و به ما ناخود آکاه فهموند هرچی تو کتاب نوشته درسته
هیچوقت از ما نخواست تحلیل کنیم
دارم دوستانی که اهل مطالعه هستن ولی با خوندن یه کتاب یه روز اینوری میشن فردا اونوری
پی نوشت: به نظرم همونطور که باید تندیس آدم ها رو ساخت در کنارش دقیقا همونجا هم ماکتشونو به آتیش کشید
به 2 تا تابلو هم لازم داریم که علت هردو کارشونو روش بنویسیم
نباید اجازه داد کسی به خاطر کار خوبش بخشیده شه و کسی به خاطر کار بدش نادیده گرفته شه
باید به نتیجه عمل هر دوتاش برسه
شاید یکم حرفم عجیب باشه
ولی باور کن آدما رو هشیار تر میکنه
این سماق چرا جوگیر شده همه کامنتا رو ووت کرده؟
😁)
من كلا در تاريخ سعي كردم تعصب نداشته باشم و از پيروان مكتب شما هستم
البته هر كاري كردم حالم از ناپلئون به هم ميخوره🙁
😁)
همانا شما به جاهای بلندی در این تاریخ میرسید
پیرو ما بمان
😁))
و این وعده ی ماست
کم پیش میاد مقاله کسی به دلم بشینه
خیلی به دلم نشست
نوشته من نبود خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
نگفتم نوشته ی کسی
گفتم مقاله ی کسی
عکس کاملا معلوم میکنه که نوشته برگرفته شده از یه جای دیگه هست :دی
بايد به دلت ميخوابيد
نشستن به درد نميخوره بالاخره مقاله خسته ميشه😐
هشدار
ساحل به گل نشستن کشتی ها 😃
مراقب کشتی خود باشید 😛
...
....
.................
دوباره برم تو جلدت؟
😁))
.....................................................................................................
صدم؟
😐
ممنون آرش عزیز، بک دنیا ممنون و هزار بار سپاس برای این متن زیبا
هربار که میخوانمش بهتر از گذشته است. پس باز هم ممنون
رای
قشنگ بود
vote
شدیدا موافقم
Nokte haminjast ke ye irani!!!!!harkasi ke aghayedesh mokhalef bashe ro alafe harz midune ke bayad az bein bere 😐||
Mamnun vaghean kheili khub bud......omidvaram ye ruzi be in marhale beresim!
خیلی عالی بود...
رای...
0/
.
ممنون آؤش جان
از قسمت پایانیش که اشاره به اللهی های مختلف داشت، خوشم اومد
البته همه ی اونها هم ردیف نبودن، ولی همینقدر که به این ضعف اشاره داشته، خیلی خوب هست
.
الگو گرفتن از اعمال خوب دیگران همیشه با ارزش هست و مفید
کامنت دوست عزیزمون که درباره ی یک نکته ی مهم اشاره ی درستی داشتن رو دوست دارم تکرار کنم
یک ایراد بزرگ بعضی از ما، حتی افراد اهل مطالعه این هست که با خوندن و شنیدن هر موضوع خوش ساخت و جملات خوش تراشی ، ب سمتش مایل میشیم و گهگاه، در طول چند روز ، چند عقیده ی مختلف پیدا می کنیم
همونطور که درباره ی اشخاص نباید با تعصب برخورد کرد، درباره ی نوشته و گفته ها هم باید با اجتهاد برخورد کنیم
یعنی قدرت تحلیل و استخراج نکات مثبت و منفی
مطمئنا تجلیل از افراد خدمتگزار به میهن خیلی خوب هست. اما خدمتی که مشروط به خیانت باشه، خدمت نیست
باید از بالاتر دید
میهن دوستی هم اگر تبدیل به میهن پرستی بشه، اشتباه هست
همونطور که اگر ناخودآگاه، تجلیل از کارهای خوب، تبدیل به تقدیس افراد بشه
تنها متغیر این مقاله بین ایرانیها و انگلیسیها، معیار تشخیص خدمتگزار هست
چه فرد یا افرادی خدمتگزار محسوب میشن؟؟
چه کارهایی خدمت هست؟
.
تاکید مقاله بر همین است که تفاوت بین یک کشور پیشرفته با کشوری جهان سومی در ظاهر کاملا مشخص است: سخت گیری در شناخت و تاکید بر معیارهای ساختگی برای پیدا کردن خدمت گزارها. هرچند در باطن تفاوت ها بیشتر است
آیا ساده تر نیست که قبل از اینکه معیاری برای شناخت خدمتگزار بیابیم، تلاش کنیم فقط بپذیریم و تندروی نکنیم، نفی نکنیم، صبر کنیم، بخوانیم، آشنا شویم، کشورهای دیگر را ببینیم، نظرات مختلف را بشنویم اما نقد نکنیم و در کل، تلاش کنیم بالاتر برویم قبل از اینکه از بالاتر ببینیم؟
پیش نیاز از بالاتر دیدن، بالاتر رفتن بوده و هست
کسی که خودش بالا نره، فقط توهم از بالاتر دیدن داره
بله، مطمئنا درست هست که "تندروی نکنیم، نفی نکنیم، صبر کنیم، بخوانیم، آشنا شویم، کشورهای دیگر را ببینیم، نظرات مختلف را بشنویم" ، اما قدرت تحلیل و نقد، "ساده" نیست و اشتباه هم نیست
چیزی که اشتباهه، توهم بالاتر بودنه
تمامی کشورهای دنیا معیارهای متعددی برای تشخیص خدمتگزار دارند. اتفاقا کشورهای پیشرفته ، معیارهای سفت و سخت تری دارند. باز هم تفاوت بین کشورها، تفاوت بین همون معیارهاست
ایران جان من @ محض نمونه یاد آوری میکنم و میدونم خودت بهتر از من میدونی
ما حتی تو این بازی هم متاسفانه پژمان اللهی و رستیو اللهی داریم چه برسه به بیرون بازی و دنیاییه
واقعی
من با حرف ات موافقم رفیق و ممنون که تو هم متوجه حرف من شدی
اما بحث دیگری هم هست: در عمل چه کار کنیم
فرض کنیم که من و شما مسوول تعیین معیارها برای شناخت خدمتگزار و خیانتکار شده ایم. به نظر من با صحبت کردن و نظر دادن و رای گیری کردن برای تعیین معیارها نمیتوانیم به نتیجه برسیم و چنین کاری اصلا درست نیست. فکر نکنم در هیچ جای دنیا هم کسی بنشیند و معیار طراحی یا انتخاب کند. شاید کشوری مثل انگلیس به جایی رسیده که ما نرسیده ایم و شاید آنها معیارهایی دارند که ما نداریم. اما سخت است و شاید نشدنی که بنشینیم و آن معیارها را پیدا کنیم و بنویسیم. شاید راه ساده تری باشد و کار درست تری
در عمل، تنها کاری که میشود کرد این است که برویم مطالعه کنیم و مطلب بخوانیم و بعد برای هم فقط تعریف کنیم و حرفهای همدیگر را بشنویم. قرار نیست ببینیم چه و که درست است و درست میگوید. قرار است دانش مان را افزایش دهیم و تحمل مان را. معیارها خودشان آشکار میشوند و خودشان در جای درست مینشینند
در واقع کار ما معیار شناسی نیست، درس خواندن است و مطالعه. هم برای شما که میشوی روشنفکر این سرزمین و هم برای من که میشوم آدم عادی. شما قرار است در آینده دولت تشکیل دهی فکر درست و کار درست داشته باشی. من هم قرار است زود گر نگیرم و آن جاسوس خارجی زود احساساتی ام نکند
فکر نکنم بشود در عمل کار دیگری انجام داد غیر از اینکه بخوانیم و تحمل کنیم و گوش کنیم و صبر کنیم و برویم دنیا را ببینیم. من نمیدانم فرق ما با دیگران چه است و دقیقا کجاست. اما میدانم راه همین است و باید بالا رفت
من هم ممنونم
اتفاقا بخشی از منظور من هم همین بود که قرار نیست ما به معیارهای انگلیس برسیم! و حتی قرار نیست به اون معیارها پی ببریم
وقت ما با ارزش تر از اونه که برای افزایش دانش، ولع اطلاعات بگیریم
من و شما و همه ی کسایی که اینجا هستند هم میتونیم ضمن مطالعه، دنبال کشف راه حل باشیم
که اصلا تنها راه بالا رفتن همینه
هر کدوم از ما باید دایره ای اطراف خودمون داشته باشیم و محیط اون بر اساس میزان دانش و توانمندی و البته اراده ی ما متغیر هست
و سعی کنیم داخل این دایره رو اصلاح کنیم
و این دقیقا روح نظر شماست
بله ... مطالعه، تحقیق و گسترش محدوده ی نگاه کمک میکنه تا برای خودمون دایره ی بهتری بسازیم و البته، دایره های بیشتری شکل بگیره
شاید در نگاه اول این تکثر دایره ها، نوعی آنارشیزم باشه... اما در واقع، همین الآن هم ما غرق در آنارشیزم هستیم
پس چه بهتر که این تکثر، در سطح بالاتری از دانش و اعتقاد شکل بگیره
اونوقته که بنا به قانون طبیعت ، تضارب آراء ، به تدریج باعث شکل گیری نظم جدید میشه
ناخودآگاه، جامعه از شکل مسطح به شکل هرمی مبدل میشه
و ایکاش قاعده ی این هرم به راس اون نزدیک باشه
به نظر من، سکوت و خمود ، راه صحیحی نیست
میشه بجای اون بگیم، درحال تقویت دایره ی موجودمون بجای گسترشش هستیم
عامل بودن، فردی، راه نجات هر جامعه ای بوده و هست
قرار نیست ببینیم چه و که درست است و درست میگوید. قرار است دانش مان را افزایش دهیم و تحمل مان را. معیارها خودشان آشکار میشوند و خودشان در جای درست مینشینند
+1
من خیلی با این ایدت حال میکنم قبلا هم بهت گفتنم :دی
دستت درد نکنه آرش خیلی خوب بود