Shadows of the Dark
Albus
My Pakistanian Friends , Im sorry about this article and its language
I ask your Pardon
در نیمه روز قورباغه ها جلسه ای گذاشتند
یكی از آن ها گفت: این غیر قابل تحمل است. حواصیل ها روز ما را شكار می كنند و راكون ها شب كمین ما را می كشند
دیگری گفت: بله. هریك به تنهایی به حد كافی بد هستند اما هر دو، حواصیل ها و راكون ها با هم یعنی ما یك لحظه آرامش نخواهیم داشت. باید حواصیل ها را از آبگیر بیرون كنیم. باید دورشان كنیم
بله، همه ی قورباغه ها تایید كردند. حواصیل ها را دور كنیم، حواصیل ها را دور كنیم
این صدا توجه حواصیلی را كه آن نزدیكی ها در حال شكار بود جلب كرد
گفت: چی شنیدم ؟؟، كی رو دور كنید؟
قورباغه ها به منقارش نگاه كردند كه مثل خنجر بود. فریاد زدند: راكون ها را، راكون ها را باید دور كرد. حواصیل گفت: من هم فكر كردم همین رو گفتید! و به ماهیگیری ادامه داد
قورباغه ها ادامه دادند : راكون ها ، راكون ها را دور كنیم
بعد از این تصمیم مشكلی پیش آمد ، حالا چه كسی باید به راكون ها حكم اخراج را می داد
یكی بعد از دیگری انتخاب می شدند و كنار می كشیدند . بالاخره قورباغه بزرگ انتخاب شد
قورباغه بزرگ كه در تمام مدت ساكت بود گفت: بله، من بزرگم اما راكون ها بزرگتر هستند. من یكی ام اما اونا یك لشكر
یكی از قورباغه ها داوطلب شد. خوب من هم با تو می آم
بله ما هم می آییم قورباغه ها موافقت كردند : بله ما همه می آییم ما همه خواهیم آمد.
قورباغه بزرگ گفت: و هر طوری كه شد شما با من می مونید؟
یكی از قورباغه ها گفت : مثل سایه همراه تو خواهیم آمد
قورباغه ها ی دیگر موافقت كردند : بله مثل سایه، مثل سایه
قورباغه امریكایی هنوز بی میل بود . بقیه هم تمام مدت عصر در حال اثبات وفاداریشان بودند. بالاخره باز تكرار كردند كه مثل سایه دنبال او خواهند بود و او پذیرفت نماینده
آن ها باشد . خورشید غروب كرد. حواصیل ها به آشیانه شان در بالای آبگیر پرواز كردند. هنگام شفق
ستاره ها در آسمان بدون ماه می درخشید. هوا خیلی تاریك بود. نور ستاره ها اینقدر بود كه بشود راكون ها را دید وقتی كه بالاخره از زیر بوته ها ظاهر شدند. یك مادر و بچه هایش
قورباغه بزرگ به درون بركه جست زد و فریاد كشید: پست فطرت ها دور شوید
راكون ها ی یاغی از این بركه دور شوید. شما تبعید شدید
مادر راكون گفت: راستی؟ بچه راكون ها شروع كردند به صدا دادن و اظهار ناخشنودی كردند. با این كه قورباغه بزرگ از ترس می لرزید اما خودش را نباخت
-به دستور چه كسی ما تبعید شدیم؟
قورباغه بزرگ گفت: همه ما . منتظر بود جماعتی از او حمایت كنند. اما فقط سكوت بود و قورباغه بزرگ درست قبل از بلعیده شدن، معنی سکوت را درک کرد
اما در پایان همه می دانستند که این تنها و تنها تقصیر قورباغه ی بزرگ است
زیرا هرگز نفهمید
✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖ در تاریکی ، هیچ سایه ای وجود نخواهد داشت ✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖
پیمان
روزنامه ی عوام نیوز
روز 2018
1392/03/09
*****************************************************************************************************************
Comments
\o/
ooooooo!
che sa'adati : D
to magale peyi aval shodan : P
جون مقالههههههههه از نوع پوپولیستییییی 🙂 عاشقشم
در تاریکی ، هیچ سایه ای وجود نخواهد داشت
+1
bazam magale az PEYMAN \o/
mesle hamishe ALIIIII : x
vali ...
no issue dude
vote
عالي
عالی !!! بهنام .....
Vote
Vote
MerC o/
kurbağalar karanlıkta birşeyler diyorlarmış büyük kurbağa hatalıymış filan ama tam anlamadım 😛
ama her zamanki gibi vote
🙂))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
وت
خوب بود منبع هم میزاشتی
vote
بسیار جالب بود ..... مشکل اصلی ما اینه که گاهی به جای اینکه چراغ رو روشن کنیم ببینیم کی به کیه .. بدتر سرمون رو هم میبریم زیر پتو ........ اما ایندفه فکر کنم وضع کمی فرق میکنه ...
میگم شاید بد نباشه خودم چراغ رو روشن کنم پیمان ................. حداقل یه خورده واضح میشه که تو چهل روز گذشته کیا خدمت کردنو چه جوری ..... فعلا در این ح داشته باشین همه که اونائی که آبروی خودشون رو گذاشتن وسط و ریش گرو گذاشتن و هر چه بیشتر کشور ها رو به هم نزدیک کردن کاری کردن کارستان ...... حتی اگه خودشون هم نخوان .. من معرفیشون میکنم خیلی زود تا حساب کتاب همه با ایران مشخص بشه ....
سینا نظر منو میدونی قبلا بهت گفتم
موافق نیستم
لطفا
میگن یه لاشخوری آخرین استخوان بوفالوی شکار شده به دست شیران رو به منقار گرفته بود و میگفت نه تنها بوفالو رو خودش شکار کرده .. بلکه همه شم به تنهائی خورده .... باور کن پیمان من اگه ببینم یه لاشخوری میخواد این وسط منم بزنه ... چنان رسوائی راه میندازم که آتیشش دامن خیلیا رو بگیره .... یعنی تک تک اون شیرا رو میارم تا داستان چگونگی شکار بوفالو رو تعریف کنن که لاشخورا کله شونو تا پائین گردن بکنن تو مدفوع همون شیرا
زحمت های خیلی زیادی کشیده شده ، به هیچ وجه نمیشه اونارو نادیده گرفت
دقیقا به همین دلیل که زحمت کسی نادیده نمونه
پيمان دادا فك ميكنم حق با سيناس
بهتره كه اين كار انجام بشه مگه نه همون اتفاقى كه بهت گفتم رخ ميده
يه لاشخور نميتونه سلطان جنگل بشه
اگر شد ديگه اونجا نظم سابقشو نخواهد داشت
...
نادر .....
بسیار زیبا و سنجیده
VoTe
مثل همیشه مقاله داداشم عالی بود
voted.. even though I didn't understand anything 😛
Translated, voted!
A very nice story!
:- (
v
عالی بود مرسی
وت
بوی نا امیدی میدی پیمان
دست ندارم این بو رو
اما ظاهرا بوش از لباس خودمه
مال تو نیست
ایراد از منه
دست => دوست
vs
v
ali bood 🙂
چقدر برام این وضیعت قورباغه ی بزرگ آشناس
مختصر و مفید بود
وت
v
داستان جالبی بود، هرچند که ربط احتمالیشو با ایران مجازی درک نمیکنم (چون همه پرده میکنن، اون از آرین این از سینا و تو)
Abay yeh kia likha hai??? chalo voted 😃 kia yaad karo gay 😛
Voted!
v
v